فرهاد بابایی، متولد ۱۳۵۶ در تهران، تاکنون دو مجموعه داستان کوتاه به نامهای پدرعزراییل و کیفیت نیما و بیش از پنج رمان منتشر کرده است. از سال ۱۳۸۰ تا ۱۳۸۵ عضو ثابت کارگاه نویسندگی خلاق در مجله کارنامه بود که زیر نظر محمد محمدعلی (رماننویس) برگزار میشد و از سال ۱۳۸۴ تا ۱۳۹۰ به عنوان مشاور و ویراستار ادبی با برخی از موسسات نشر کتاب همکاری داشته است. از آثار برجسته او میتوان به رمان «بزرگبابای آنتندار» (۱۳۹۱) و رمان «جناب آقای گرایلی همراه خانواده» (۱۳۹۳) اشاره کرد. در سال ۱۳۹۵ از رمان «بزرگبابای آنتندار» اقتباس نمایشی به نام چشم برهم زدن صورت گرفت .فرهاد بابایی در سال ۲۰۱۸ دریافتکننده کمکهزینه مطالعاتی ژان ژاک روسو ازآلمان بود .او در تهران زندگی میکند و در سالهای اخیر تمامی کتابهایش به دلیل سانسور اجازه چاپ و انتشار ندارند. از دیگر آثار او که در ایران اجازه انتشار ندارند میتوان به رمان «دیوکده»، «دیوارنویسی»، «شرط بهرام برای ناهید»، «برج» و «نوروز» اشاره کرد.ی
پدرپشه (رمان) فرهاد بابایی
12.00 €
Farhad Babaei; Pedar-pašeh (Novel)
Language: Persian
اگر بگوییم که در تمامی ادبیات پارسی تاکنون رمانی از جنس پدرپشه نبوده، مبالغه نکردهایم. از هر سمت و سویی که به این رمان بنگریم، چیزی دارد که خواننده را غافلگیر میکند. فصلهای کوتاه، تیترهای بینظیر، نثر منحصر به فرد، فرم بسیار خاص رمان و رهایی در نوشتن. آزادی در بیانِ آنچه که از اندیشیدنش هم میترسیم. فرهاد توانایی عجیبی در آفرینش و زندهکردن شخصیتهای داستانهایش دارد. در پدرپشه هم این ویژگی به سادهترین شکل انجام میشود. بخشهای کوتاه که هرکدام یک به یک آدمها و اتفاقها را وارد زندگی ما میکنند، همچون کلاژی از یک تابلوی بزرگ، از یک دنیای دورافتاده اما آشنا، از جلوی چشم خواننده میگذرند و محو میشوند. آدمها همانقدر گذرا هستند که اتفاقها. چرا که پدرپشه روایت یک نسل نیست. داستان یکی دو آدم نیست. قصهی ستار و ستاره و رمضان و حاجخانم بهجت و خسرو و آقا امین در یک روستای اطراف تهران نیست. حکایت انسان است در تمامیت انسانیتش. انسانی که پیش از هرچیز یک موجود زنده است. با همهی غریزههایش. در این رمان بیهمتا خواننده با هر آنچه که به اندازهی یک تاریخ از آنها گریخته، رودررو میشود. چه در نوشتن، چه در رفتار روزمره و چه در اندیشه. پدرپشه آینهایست که انگار همهی آنچه ما آرزو داریم ببینیم را پاک میکند و تنها تصویری که باز میتاباند همان است که ما تلاش میکنیم با هزار لایه و پوشینه، با هزار نقاب و آرایش پنهان کنیم. بازتاب همان کلاژ روزمرگی که شکل میگیرد از اندیشه و غریزه. از باورها و نیازها. داستان این که چگونه کشکول این ترازو گاهی تا اعماق درهها و گاهی تا روی ابرها میرود.ا
Paperback; 11,5 * 18,0 cm; 152 pages